بسم الله الرحمن الرحیم

الان در حال مطالعه ی مقدماتی برای نگارش  کتابم هستم انقدر مشغول بودم و غرق در مطالعه بودم که اصلاً گذرزمان را احساس نکردم. تا اینکه زنگ تلفن منزل به صدا در آمد و من متوجه شدم که چقدر از زمان گذشته است  بگذریم. چیزی که برای من عجیب است را برای شما بگویم. بعضی از مطالبی که مطالعه کردم اصلاً با اعتقادات و باورهای من و اطلاعات ذخیره شده در ذهن من مطابقت ندارد و این باعث پریشانی افکارم گردید هر چی که فکر می کنم میبینم که نظریه ها قانونها برهان ها استدلال ها تمام مصوبات انسانی بعد از مدتی از بین می رود و افکار نظریه ها برهان ها و استدلال های جدید جایگزین آنها می گردد بنابراین به مطالب کتابهایی که خواندم و نظریه ها و قانون هایی که در آنها وجود دارد خیلی نمی توانم اعتماد کنم برای همین اولین تصور من از کتابم این است که مطالبی در آنها بنویسم که جاودانه بماند من باید جاودانه بودن کتاب خودم راتضمین کنم به نظر خودم باید به قول این قانون جذب خودم را همسو با ارتعاشات کائنات و همنوایی با کائنات بکنم و این نیست مگر با اتصال افکار من با موجودی خارق العاده که این موجود،  می تواند ضامن بقاء کتاب من باشد این موجود، دوست داشتنی و مهربان است و فکر نمی‌کنم معلومات خودش را از من دریغ کند. حتما حتما تمام مطالب قانون جذب را به من الهام خواهد کرد این هم یکی از اصول قانون جذب که هر چه در تصور خود و در فکر خود پرورش می دهیم کائنات آن را دریافت و بعد به اجابت میرسانند تصور من این است که این موجود بسیار به من در نوشتن این کتاب کمک خواهد کردالبته نمی‌دانم که هزینه  این معلومات را می توانم پرداخت کنم  یا نه البته قرار شد که تصورات ذهنی من ارتعاشی را همنوا با کیهان و کائنات بکند و به اجابت برسد پس من قادر خواهم بود که تمام هزینه های گزاف آن را پرداخت کنم و این موجود کسی نیست مگر خدا

خدایا به من کمک کن آنچه در این کتاب خواهم نگاشت،    بر اساس وحی منزل تو، قران و آموزه هایی باشد که از طریق اهل بیت به ما رسیده، این خواهد بود راز جاودانگی کتابی که خواهم نوشت

والسلام


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها